*دکتر پرویز رجبی (م 1390) سالیان دراز تاریخ ایران را کاوید و کتاب های متعدد به قلم آورد. وی در سال های پایانی حیات خویش در مصاحبه های خود مطالبی را گفت که خشم زرتشتیان و باستان ستاهای افراطی را برانگیخت. دو تن از باستان پژوهان، در پیام هایی به اینجانب در مورد تحول وی سخن گفته اند.
معتقدم هرکس تاریخ ایران را عمیق و منصفانه بکاود، سرنوشت دکتر زرینکوب و دکتر رجبی و... را خواهد داشت.
جواد مفرد کهلان:
با درود
فکر می کنم پرویز رجبی هم بر اساس تجارب خود متحول می شد و نوشته های اول و آخر عمرشان بسیار متفاوت بوده است. من هم در مورد داریوش و حتی کورش برداشت هایم نسبت به بیست سال پیش بسیار متفاوت شده است. دیدگاه ناسیونالیستی تنگ نظرانه به تدریج بشکست...
با تشکر
جواد مفرد کهلان
یاغش کاظمی:
سلام
تا آنجا که آگاهم، هیچ یک از کتاب ها و مقالاتِ ایشان محتوی چنین گفتارهایی نبوده است و این موضع گیری ـ حداقل در میان آثارشان ـ مربوط به همین سالهایِ پسین بوده؛ مصاحبه های ایشان از همین رو جنجال آفرین شد. گمان میکنم که اگر این مصاحبه ها توسط خود ایشان ـ پیش از چاپ ـ ویرایش می شد، تعدیل می گردید که البته به دلیل بیماری موفق بدین کار نشدند و به همان صورت اولیه طبع شد...
دکتر رجبی روحیه ی علمی را در پژوهش، ارجح بر تعصبات قومی و نژادی و سلایق ِ عمومی می دانست و تلاش داشت در قضاوتِ تاریخی ِ خود، بی طرف باشد. مصاحبه های مذکور، حاویِ همین نگاهِ خاص ایشان است.
با احترام
ی. کاظمی
پیام دوم یاغش کاظمی:
سلام
یکبار در دیداری که با دکتر رجبی داشتم، شخصیت کورش را ـ به دلیل اینکه دشمنان ِ وقت اش (یونانیان) از او با احترام یاد کرده اند ـ ستود، و همزمان او را مخالفِ آزادی دانست و سرزنش نمود که چرا لشکر به بابِل کشیده است؟
واقع این است که روحیه ی دکتر رجبی، اصلاً قابل جمع کردن با زرینکوب نیست. زرینکوب، آشکارا دوره ای احساسی و متعصبانه داشت که او را به داوری ِ یکسویه در کتاب "دو قرن سکوت" کشاند. ولی رجبی همیشه در نوشته هایش جانب احتیاط را داشت؛ بدین معنی که قضاوت و داوری ِ قاطع و صریح در مورد مسائل تاریخی نمی کرد و این اصل فقط در آن مصاحبه های ویرایش نشده نقض شده است.
به باور من، کسی مانند دکتر رجبی که معتقد بود و به من نیز بیان می داشت که اگر ایران دست ِ "کورش پرستان" بیفتد، خون ها خواهند ریخت و قلم ها خواهند شکست، نمی تواند یکشبه به این نتیجه گیری درباره ی فاشیسم ِ آریاپرستی و کورش پرستی رسیده باشد و سال ها این باور همراهِ او بوده، فقط آن را صریح در کتاب ها و نوشته هایش نمی آورده است.
او دلِ خوشی از نظام پادشاهی نداشت، و روایتی هست که ساواک به همین دلیل مانع ِ تدریس اش در دانشگاه های کشور شده بود.
جایی گفته است که: بی صبرانه منتظر پیروزیِ انقلاب بوده است
پس از انقلاب، یکی از کارهایی که عاشقانه بدان دلمشغول داشت، کرسیِ پژوهشی اش در دایرة المعارف بزرگ اسلامی بود.
وضعیت او مانند کسی نیست که بخواهد ـ به قول شما ـ "تغییر اندیشه" داده باشد. اگر از رجبی ِ جوان در پیش از انقلاب، کسی می پرسید که عهد "کورش" را بیشتر دوست میداری یا "کریم خان زند" را و کدام یک را مردمی تر میدانی؟ پاسخ او ـ به زعم من ـ البته دومی بود.
با احترام
ی. کاظمی